پرنده رفتني است و او هم رفت . اصلا نيامده بود كه بماند .شايد همين هم سر آن هم تلاطم وجودش بود . هميشه خواب را از سر ما به ظاهر آدما مي گرفت . يه بار براش كامنت گذاشتم كه خيلي زود يه دنيا اومدي . بايد كم كم بيست سال ديگه به دنيا مي اومدي تا آدماي اطرافت بفهمنت ولي اون روز باورم نمي شد كه به همين زودي هم بره . راسش هنوز هم باورم نميشه. يك بار ازش خواستم برام يه وبلاگ بزنه . گفتم بلد نيستم . قرار بود بزنه ولي وقت نمي كرد . قرار بود وبلاگم را از زبان يك ادم مرده و روحش بنويسم . فكر نمي كردم مجبور بشم يه روز براي روح حسن ازنور كامنت بذارم . خدا كنه خدا خودش به خانوادش صبر بده . بچه ها براي صبر مادرش هم دعا كنيد . راستي آخرين پستش رو كه خونديد . مي بينيد چه زود جواب گرفت. انا لله و انا اليه راجعون